آزمون 16 عاملی کتل

بیشتر دلم می خواهد که خانه ام…

می توانم نیروی کافی برای مقابله با مشکلاتم را بدست آورم.

در برابر حیوانات وحشی احساس اضطراب دارم، حتی اگر در قفس های محکمی باشند.

از انتقاد نسبت به اشخاص و افکار آن ها خودداری می کنم

به مردم کنایه های نیش و تند دار می زنم اگر فکر کنم حقشان همین است

موسیقی سنتی را به آهنگ های مد روز ترجیح می دهم.

اگر شاهد دعوای دو بچه همسایه باشم

در موقعیت های اجتماعی

جالب تر است که انسان

ترجیح می دم در خیابان برای تماشای نقاشی کردن یک هنرمند بایستم تا اینکه به جر و بحث افراد گوش دهم.

معمولا با آدم های پرمدعا کنار می آیم حتی اگر خیلی متکبر و ازخودراضی باشند.

همیشه می توانم در چهره افراد عدم صداقت آن ها را ببینم

برای همه مردم بهتر است که تعطیلات (مرخصی ها) طولانی تر شود و همه از آن استفاده کنند.

ترجیح می دهم که پیامد یک کار پردرآمد اما بی ثبات را بپذیرم به جای آنکه یک کار ثابت و کم درآمد را قبول کنم.

درباره احساس هایم حرف می زنم.

گاه گاهی اتفاق می افتد که خطر مبهمی را احساس می کنم یا ترس ناگهانی بر من غلبه می کند بدون آنکه دلایل آن را بفهمم.

اگر اشتباهی مرا بخاطر کاری که نکرده ام سرزنش کنند:

با پول می توان تقریبا همه چیز را بدست آورد

تصمیم های من بیشتر

اغلب اشخاص خوشبخت تر می شدند، اگر بیشتر مانند دوستشان و مثل دیگران عمل می کردند.

گاهی برایم اتفاق می افتد که وقتی در آیینه نگاه می کنم به درستی نمی دانم که سمت راستم کجاست و سمت چپم کجا قرار دارد.

وقتی حرف می زنم دوست دارم که:

وقتی چیزی به شدت مرا عصبانی می کند، می دانم که سریعا آرامشم را بدست می آورم

با ساعات کاری یکسان و حقوق مساوی، بهتر است که انسان

مرا انتخاب کرده اند تا:

نسبت بیل به کندن مثل نسبت چاقو است به:

گاهی برایسم اتفاق می افتد که نمی توانم بخوابم چون فکری ذهنم را مشغول می کند.

به هدف های شخصی که در زندگی برای خود تعیین می کنم، همیشه دست می یابم 

وقتی قانونی کهنه است، باید عوض شود.

وقتی بر روی طرحی کار می کنم که مستلزم اقدام سریعی است که به دیگران لطمه می زند، احساس ناراحتی می کنم

اغلب افرادی که می شناسم مرا فردی خوش صحبت می دانند.

وقتی افراد شلخته و نامرتب را می بینم:

اگر در جمع ناگهان مورد توجه افراد قرار بگیرم، احساس ناراحتی می کنم

همیشه از شرکت در یک مهمان بزرگ، جلسه عمومی یا یک جشن خوشحال می شوم

اگر مسولیتی به من داده شود، خواهان این هستم که از دستوراتم تبعیت کنند. وگرنه استفا می دهم.

برای والدین مهم تر است که: 

گه گاهی احساس می کنم که دلم می خواهد فعالیت بدنی انجام دهم که مستلزم تلاش بدنی فراوان است.

ترجیح می دهم که با افراد مبادی آداب معاشرت کنم تا افراد بی ظرفیت و بی ملاحظه

به شدت احساس سرافکندگی می کنم وقتی افراد در میان جمع از من انتقاد می کنند.

وقتی رئیسم مرا احضار می کند:

آنچه جهان ما بدان نیاز دارد:

همیشه نسبت به مقاصد تبلیغاتی موجود در چیزهایی که می خوانم، اطلاع کامل دارم.

وقتی نوجوان بودم در فعالیت های ورزشی مدرسه شرکت می کردم.

اتاقم را همواره مرتب نگه می دارم و معمولا جای همه چیز را می دانم.

گاهی برایم اتفاق می افتد که با فکر کردن به آنچه طی روز، گذشته است، دچار تنش و استرس می شوم

گاهی برایم اتفاق می افتد که هنگام حرف زدن با اشخاص از خودم بپرسم که آیا نسبت به آنچه به آن ها می گویم علاقه دارند

اگر باید انتخاب می کردم، بیشتر ترجیح می دادم که:

در بعضب از عیدها و جشن تولدهای مهم:

نسبت خسته به کار مثل نسبت مغرور است به:

در بین این سه مورد،کدام یک با آن ها جور نیست.

دوستانم مرا ترک کرده اند.

به دلیل داشتن برخی از صفات خود را برتر از دیگران می دانم.

وقتی چیزی مرا دگرگون و ناراحت می کند، احساساتم را از دیگران مخفی می کنم.

دوست دارم برای تماشای نمایش یا تفریح از خانه خارج شوم.

به عقیده من آزادی ارزشمندتر از رفتار خوب و احترام به قانون است.

تمایل دارم در میان بزرگترها(افرادی که از من بزرگتر، باتجربه تر و مسن تر هستند) سکوت کنم.

مخاطب قرار دادن یک گروه بزرگ و یا بیان کردن مطلبی در میان آن جمع برایم دشوار است.

وقتی در جای ناشناخته هستم، از جهت یابی خوبی برخوردارم. (می توان شمال، جنوب، شرق و غرب را مشخص کنم)

اگر کسی علیه من خشمگین شود:

وقتی مقاله غیر منصفانه در مجله ای را می خوانم بیشتر تمایل دارم که آن را فراموش کنم تا آنکه بخواهم مقابله به مثل کنم(طرز فکرم را به آن ها بگویم)

حافظه ام چیزهای بی اهمیت مثل اسم مغازه های شهر را به دست فراموشی می سپارد.

می توانم زندگی یک دامپزشک را که به مداوای حیوانات می پردازد، دوست داشته باشم

با میل و لذت غذا می خورم اما مثل بیشتر افراد نظم و نظافت را رعایت نمی کنم

بعضی وقت ها حال دیدن هیچ کس را ندارم

گاهی وقت ها بعضی ها به من گوشزد می کنند که هیجانم را در صدا و رفتارم نشان می دهم.

وقتی نوجوان بودم، وقتی عقیده ام با عقیده والدینم متفاوت بود، معمولا:

ترجیح می دهم که یک دفتر کار برای خودم داشته باشم، بی آنکه با دیگران سهیم باشم

ترجیح می دهم که در آرامش خود از زندگی لذت ببرم تا اینکه بخاطر موفقیت هایم تحسین شوم

احساس می کنم که از خیلی جهات پختگی کامل دارم

شیوه انتقاد بسیاری از اشخاص نسبت به من به جای اینکه به من کمک کند، مرا برآشفته می کند.

همیشه می توانم ابراز احساساتم را کنترل کنم.

اگر اختراع مفیدی داشتم ترجیح می دادم که

نسبت شگفتی به عجیب مثل نسبت ترس است به

کدام یک از این سه کسر، از نوع دو کسر دیگر نیست.

به نظر می رسد که بعضی از اشخاص مرا نادیده می گیرند یا از من اجتناب می کنند و من علت آن را نمی دانم.

مردم کمتر از اندازه که سزاوار حسن نیت من است، با من رفتار می کنند.

به کار بردن الفاظ رکیک حتی در جمعی که فقط زنان یا فقط مردان هستند، مرا ناراحت می کند.

بی تردید نسبت به سایر اشخاص دوست کمتری دارم.

متنفرم از اینکه در مکانی باشم که افراد زیادی با مصاحبت ندارد.

گاهی مردم مرا چرب زبان می دانند ضمن اینکه عقیده دارند من شخصی دوست داشتنی هستم.

برایم اتفاف افتاده در موقعیت های اجتماعی مختلف هول کنم.

وقتی در مجلس کوچکی هستم، در گوشه ای می نشینم و می گذارم بقیه مجلس را گرم کنند.

وقتی مطلبی را می خوانم ترجیح می دهم که

وقتی اشخاص ریاست ماب سعی می کنند که تحت فشار قرار دهند، عکس خواسته آن ها عمل می کنم.

مافوق ها یا اعضای خانواده ام معمولا وقتی از من ایراد می گیرند که دلیل واقعی وجود داشته باشد. 

شیوه بسیاری از افراد را که در خیابان ها یا مغازه دیگران را ورانداز می کنند، دوست ندارم.

به هنگام یک سفر طولانی ترجیح می دهم که

در موقعیت هایی که می توانند نتایج وخیمی داشته باشند، نباید از جنجال به پا کردن و حرف خود را به کرسی نشاندن دوری کرد. حتی اگر دور از آرامش باشد.

اگر آشنایان با من بدرفتاری کنند و از نشان دهند که از من خوششان نمی آید:

از تعریف و تمجید دیگران درباره خودم ناراحت می شوم

ترجیح می دهم شغلی داشته باشم که:

برای قرار گرفتن در جریان امور، ترجیح می دهم که: 

دوست دارم نقش فعالی در کارهای اجتماعی، انجمن ها و غیره داشته باشم.

در انجام یک وظیفه احساس رضایت نمی کنم مگر اینکه تمامی جزییات را دقیقا مورد بررسی قرار دهم.

گاهی کوچکترین عدم موفقیت مرا ناراحت می کند.

همیشه خوب می خوابم و هرگز در خواب راه نمی روم و حرف نمی زنم

به نظر شغلی جالب تر است که:

نسبت سطح به طول مانند نسبت نادرستی است به:

نسبت الف-ب به ت-پ مانند ل-م است به:

وقتی اشخاص غیر منطقی هستند:

وقتی در حال شنیدن موسیقی هستم، اگر کسانی با صدای بلند حرف بزنند:

فکر می کنم بهترین توصیف درباره من این است:

تنها در صورت اجبار در فعالیت های اجتماعی شرکت می کنم و در غیر این صورت کناره گیری می کنم

محتاط بودن و قانع بودن بهتر از خوش باور بودن و همواره در انتظار موفقیت داشتن است.

وقتی به مشکلات کارم فکر می کنم:

ایجاد رابطه با اشخاص در جمع به نظر آسان می رسد.

وقتی کمی سیاست و تشویق برای وادار کردن افراد به کاری لازم است، به من رجوع می کنند.

به نظرم جالب تر است که انسان:

اگر یقین داشته باشم که فردی ظالم است یا اینکه رفتاری خودخواهانه دارد، او را رسوا می کنم حتی اگر برای دردسر داشته باشم.

گاهی بی دلیل حرف های بی معنا می زنم تا افراد را متعجب کنم و ببینم که چه می گویند.

مقاله نویسی درباره نمایش، کنسرت، اپرا و غیره می تواند برایم لذت بخش باشد.

وقتی در جلسه ای مجبور باشم که از جایم جم نخورم، هرگز نیاز ندارم که چیزی را خط خطی کنم و به خودم پیچ و تاب دهم.

اگر کسی چیزی به من بگوید که می دانم نادرست است، به خودم می گویم:

احساس می کنم که تنبیه خواهم شد، حتی اگر خطایی نکرده باشم.

تصور اینکه یک بیماری می تواند دارای علت روانی به اندازه علت فیزیکی داشته باشد، مبالغه آمیز است.

شکوه و جلال تشریفات بزرگ، از رسومی هستند که باید حفظ شود.

اگر مردم فکر کنند که من آدم نامقید و متفاوتی هستم، ناراحت می شوم.

برای انجام چیزی ترجیح می دهم:

در شرایطی قرار می گیرم که به سختی می توانم از احساس دلسوزی به خودم خودداری کنم.

گاهی خیلی زود نسبت به اشخاص عصبانی می شوم

همیشه می توانم بدون اشکال از عادات قدیمی خودم صرف نظر کنم. بدون اینکه بار دیگر آن ها را از سر بگیرم.

اگر دستمزدها یکسان باشد ترجیم می دهم که:

نسبت بهتر به بدترین مثل کندتر است به:

کدام یک از پاسخ ها را باید دنباله این گروه از حروف قرار داد: ج دددد ج ج ددد ج ج ج

گاهی برایم اتفاق می افتد که وقتی زمان انجام کاری می رسد که قبلا آن را برنامه ریزی کرده و مشتاق انجام آن بوده ام دیگر مایل به انجام آن نیستم

می توانم به دقت کارها را انجام دهم بدون آنکه از سروصدای کسانی که اطرافم هستند، ناراحت شوم

گاهی چیزهایی را که به نظرم مهم می آیند به افراد غریبه می گویم حتی بدون آنکه چیزی از من پرسیده باشند.

ساعات زیادی از فراغتم را با دوستانم، درباره لحظات خوبی که در گذشته باهم داشتیم، می گذرانم.

خوشم می آید که برای سرگرمی به کارهای جسورانه و دور از احتیاط بگذرانم

مشاهده یک اتاق درهم ریخته و نامرتب برایم نامطبوع است

خودم را یک فرد اجتماعی و مشارکتی می دانم

به هنگام تماس های اجتماعی:

موسیقی مورد علاقه من:

زیبایی یک شعر را بهتر از یک سلاح خوش ساخت تحسین می کنم

اگر به یک تذکر زیرکانه و ظریف من متوجه نشود:

دوست دارم در بخش نظارت بر بزهکارانی که به صورت مشروط آزاد می شوند، کار کنم.

انسان در معاشرت با غریبه ها به دلیل سرایت بیماری های خطرناک باید محتاط باشد.

برای مسافرت به خارج ترجیم می دهم که مسیری که کارشانان تورهای مسافرتی تعیین می کنند، طی کنم. به جای آنکه خودم درباره مکان هایی که می خواهم ببینم تصمیم بگیرم.

به من به عنوان فرد زحمت کشی که موفقیت آنچنانی کسب نکرده است، می نگرند.

اگر افراد از صمیمیت من سو استفاده کنند، به من برنمی خورد و زود آن را از یاد می برم.

اگر شاهد اختلاف شدید در یک بحث باشم:

دوست دارم برنامه کارم را به تنهایی تنظیم کنم. بدون آنکه دیگران در کارم دخالت کنند یا در کارم دخالت کنند.

گاهی اعمال تحت تاثیر احساسات حسادت آمیز دیگران قرار می گیرد.

کاملا با این حرف موافقم که رئیس اگر اشتباه کند بازهم رئیس است.

دچار تنش و ناراحتی می شوم وقتی به کارهایی که باید انجام دهم فکر می کنم.

وقتی مشغول بازی در یک مسابقه هستم، اگر تماشاچی ها به من توصیه هایی کنند، دست و پایم را گم نمی کنم.

جالب تر است که یک انسان

کدام گزینه با دیگری جور نیست؟

نسبت شعله به گرما مثل نسبت گل سرخ است به:

خواب های پر جنب و جوشی می بینم که خوابم را مختل می کند.

اگر اوضاع و احوال برای موفق شدن کاری نامساعد باشد، باز هم سعی خودم را می کنم.

وقتی به سادگی می دانم که یک گروه چه کاری باید انجام دهد، تمایل دارم که رهبری آن را بر عهده بگیرم.

بیشتر دلم می خواهد به صورتی موقر لباس بپوشم تا آنکه با لباس پوشیدن به سلیقه شخصی توجه دیگران را جلب کنم.

یک شب ارام را که با سرگرمی مورد علاقه ام اختصاص می دهم، به یک مهمانی پر سر و صدا ترجیح می دهم

به نصایح خیر خواهانه دیگران گوش نمی دهم حتی اگر بدانم که حق با من نیست

در همه تصمیم هایی که می گیرم وظیفه خود می دانم که اصول بنیادی حق و ناحق را رعایت کنم.

برایم نامطبوع است که موقع کار کردن، کسانی به من نگاه کنند.

چون روش های منظم و منطقی همیشه به موفقیت منتهی نمی شوند، گاهی اعمال قدرت لازم است.

در مدرسه ترجیح می داد(یا ترجیح می دهم)

گاهی از کسانی که پشت سر من بدگویی کرده اند که حقیقت نداشته است، ناراحت شده ام.

گوفتگو با افراد معمولی که به سنت ها و عادت های خود پایبند هستند:

بعضی چیزها آنقدر مرا اذیت می کند که ترجیم می دهم درباره آن ها صحبت کنم.

در پرورش کودک آنچه مهم تر است:

دیگران مرا فردی نفوذناپذیر و ثابت قدم می دانند که تحت تاثیر فراز و نشیب زندگی قرار نمی گیرد.

فکر می کنم که جامعه باید این خرد را داشته باشد که آداب خود را نوین گرداند و عادات کهنه یا سنت های محض خود را رها کند.

به نظر می رسد که مهم ترین مساله ای که باید در عصر جدید حل شود:

بهتر یاد می گیرم:

دوست دارم به میل خودم عمل کنم تا آنکه از قواعد مرسوم تبعیت کنم

دلم می خواهد به آنچه می گویم اطمینان داشته باشم و سپس به استدلال بپردازم

گاهی چیزهای کوچک به شدت مرا عصبانی می کند.با وجود آنکه می دانم اصلا برایم اهمیتی ندارد.

کمتر اتفاق می افتد که تحت تاثیر یک موقعیت، چیزی بگویم که شدیدا بعدا از گفتن آن متاسف شوم

اگر از من بخواهند که در یک کار خیریه شرکت کنم:

کدام یک ااز اسن سه کلمه با دو کلمه دیگر جور نیست

نسبت زودی به هرگز مثل نسبت هرگز است با:

اگر عمل ناشایستی از من سربزند، می توانم آن را به زودی فراموش کنم.

من به عنوان شخصی شهرت دارم که تقریبا درباره همه چیز نظری دارد.

تصور می کنم که بهتر می توانم:

مرا شخصی پر شور می دانند.

به کارهایی علاقه دارم که امکان تغییرات،فعالیت های متنوع و امکان مسافرت را فراهم کند.

شخص موشکافی هستم که همیشه سعی دارد کارها را تا آنجا که ممکن است به خوبی انجام دهد.

از کاری خوشم می آید که مستلزم توجه و دقت عمل است.

از جمله افرادی هستم که خود را همواره مشغول فعالیتی می کند.